از آدم تا خاتم

زندگی نامه پیامبران از آدم تا خاتم

از آدم تا خاتم

زندگی نامه پیامبران از آدم تا خاتم

زندگی نامه پیامبران از آدم تا خاتم در حد دانش آموزان دبیرستانی

بایگانی
آخرین مطالب

داستان پیامبران 1

پنجشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۲:۴۳ ب.ظ

داستان فرزندان آدم

سالها آدم و حوا در کنار هم در روی زمین زندگی می کردند، آدم در زمین»سراندیب« قرارگرفت و حوا بیست یا چهل نوبت آبستن شد و در هر بطن پسر و دختری بود و آدم، دختر یک بطن را به پسر بطن دیگر می داد . طبق آنچه درکتاب قصه های قرآن)ترجمه سید رضا هاشمی (آمده است.قابیل و خواهرش لیوذا هابیل و خواهرش آدن با هم دوقلو و از یک بطن بودند 1قابیل کشاورز ی می کرد و هابیل دامداری، اکنون هر دو به حد بلوغ رسیده بودند و نیاز به همسر پیدا کردند و آدم که می خواست خواهران بطن مخالف را برای برادران به همسری درآورد چون خواهر قابیل زیباتر بود او مخالفت کرد و آدن) اقلیما(را به لیوزا(الیوز) ترجیح می داد و گفت:خواهرمن بهتراست در رحم با من آمده و او به من اولی است. - 1 درکتاب تاریخ انبیاء نوشته سید محمد مهدی موسوی اسم خواهر قابیل اقلیما آمده است و خواهر هابیل الیوز نام بود

آدم فرمود : حکم الهی به این صورت است، مرا در این امر اختیار نیست، قابیل گفت:ای پدر! تو هابیل را از من دوست تر می داری آن که خوبتر و زیباتر است به او می دهی آدم(ع) گفت:اگر سخن مرا باور نداری، قربانی کنید، قربانی هرکه قبول شد، هرچه به میل اوست دست یابد.هابیل از دام های خود، دامی پروار و سالم پیش کش کرد و قابیل دسته ا ی گندم کمرنگ و کم دانه را برای قربانی آورد . نشانه قبولی قربانی این بود8که صاعقه ای از آسمان فرود آید و آن را بسوزاند هر دو برادر هدیه های خود را بر سر سنگی بالای کوهنهادند و نظاره گر امر پروردگار شدند، صاعقه ای درگرفت و گوسفند هابیل را فرو گرفته، سوزاند، هابیل از قبولی قربانی اش تبسم نمود و به آسمان نگاه کرد، قابیل از غضب، دندان خشم خود را به هم می فشرد، شیطان او را وسوسه کرد، اگر هابیل را زنده بگذاری، با زنی که زیباترست و مورد علاقه توست ازدواج می کند، آنگاه صاحب فرزندانی می شود که به فرزندان تو فخر می فروشند. قابیل نگاهی به هابیل نمود و گفت:به خدا سوگند ترا خواهم کشت.هابیل که از عقل سلیم برخوردار بود درمقام نصیجت برآمد و خواست روان سرکش بر ادر را آرا م کند، گفت:اگر تصمیم به کشتن من گرفتی و می خواهی دست به خون من آلوده کنی ولی من این کار را نمی کنم، چرا که من از خدا می ترسم و از معصیت او گریزانم، چه بهتر که تو با کشتن من، بار گناه من را تحمل کنی و از دوزخیان باشی که جزای ستمگران دوزخ است نصیحت های هابیل روح سرکش قابیل را آرام نکرد و او که مست جنون و خیال بود به کشتن هابیل دست خود را آلوده کرد.قابیل با سنگی بر سر هابیل کوفت و او در دم جان سپرد چون هابیل نخستین کشته روی زمین بود، قابیل نمی دانست چگونه کالبد بی جان او را پنهان سازد،9کم کم بوی ناخوشی ازآن برخاست، اینجا بود که خداوند کلاغ سیاهی را مأمور می دارد تا کلاغ دیگری را بکشد و سپس آن را درزمین دفن کند، اینچنین قابیل آموخت که برادرش را در دل خاک پنهان نماید. آدم چهل شبانه روز گریست و به درگاه خدا ناله کرد، سرانجام خدای بزرگ او را به فرزند د یگربه جای هابیل بشارت داد که نام او را هبه الله گذاشت) هبه الله لقب شیث می باشد (چون پیغمبری آدم تمام شد و ایام عمر او به آخر رسید خدا وحی نمود به او که:ای آدم!پیغمبری تو به سر رسید و روزهای عمر تو تمام شد، پس آن علمی که نزد توست از ایمان و نام بزرگ خدا و میراث علم وآثار پیغمبری، نزد پسر خود هبه الله بگذار.شیث به سفارش پدر، بر کوه رفت و دعا کرد تا خدا میوه نازل گرداند، او چنین کرد و جبرئیل را دید که با حوری می آید و طبقی در دست دارد از زر سرخ و درآن طبق، ده گونه طعام و میوه بهشتنهاده بود، و این حوری، نق اب برچهره داشت چون آدم(ع) به آن حوری نگاه کرد، جبرئیل عرض کرد ای آدم!حق تعالی، این حوری را به تو فرستاد تا به عقد شیث درآوری و قولی آن است که حوری میوه نزد آدم رسانید.

بازگشت ولی اصلح آنست که آدم(ع) حوری را به عقد شیث درآورد و آن حوری، عرب زبان بود و از شیث و حوری هر فرزندی که به بوجود می آمد10عرب زبان بودند وحضرت بهترین کائنات، محمد(ص) از شیث و آن حوری است.آدم شیث را به فرزندان خود خلیفه گردانید. پس چون آدم بیمار شد به آن بیماری که از دنیا رفت، هبه الله را طلبید و گفت :اگر جبرئیل یا دیگری از ملائکه بینی، سلام مرا به او برسان و بگو:پدرم ازتو هدیه می طلبد از میوه های بهشت.پس هبه الله به جبرئیل رسید و پیغام پدر خود را رسانید . جبرئیل گفت: که ای هبه اله پدرت به عالم قدس ارتحال نمود و من نازل نشدم مگر از برای نماز کردن بر او، پس چون جبرئیل به آن حضرت تعلیم نمود که چگونه او را غسل دهد، سپس او را غسل داد.چون وقت نماز شد هبه اله گفت : که ای جبرئیل پیش بایست و نماز کن به آدم، جبرئیل گفت:ای هبه اله خدا ما را امر کرد که سجده کنیم پدر تورا در بهشت، پس برما نیست که امامت کنیم احدی از فرزندان او را.پس هبه اله پیش ایستاد ونماز کرد برآدم و جبرئیل پشت سراو ایستاد باگروهی از ملائکه و بر او سی تکبیر گفت. پس خدا امر کرد حبرئیل را که بیست و پنج تکبیر را بردارد از فرزندان آدم، پس امروز سنت در میان ما پنج تکبیر است و رسول خدا)ص (بر اهل بدر هفت تکبیر و نه تکبیر هم گفت:و در حدیث آمده است که قبر آدم) ع (درحرم خداست و از حضرت رسول11اکرم ص روایت است که وفات حضرت آدم در روز جمعه بود.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۲/۱۶
ملیکا جبله

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی