حضرت ادریس
حضرت ادریس(ع)
آورده اند که حضرت ادریس) ع(مردی فربه و گشاده سینه بود و موی سر بسیار داشت و آرام سخن می گفت: و هنگام راه رفتن گام های خود را نزدیک بهم بر می داشت برای این » ادریس« نام گرفت چون حکمت های خدا و سنت های اسلام را بسیار درس می گفت: و اینگونه مردم را به تفکر وا می داشت :این آسمانها و زمینها و این خلق عظیم و آفتاب وماه و ستارگان و ابر و باران و سایر مخلوقات را پروردگاری هست که تدبیر اینها می کند و به اصلاح می آورد و اینها را به قدرت خود، سپس سزاوار است که او را آنطور که شایسته قدرت اوست پرستش کنیم و همواره قوم خود را از قدرت و عذاب و عقاب خالق جهان می ترسانید. یکی پس از دیگری، دعوت او را اجابت نمودند تا به هفت، هفتاد و هفتصد و سپس هزار تن رسید. پس هفت تن را از میان خود اختیار کردند که دعا کنند و مابقی آمین گویند، پس دست ها بر زمین گذاشتند و بسیار دعا کردند، چیزی بر اینها ظاهر نشد، پس دست به سوی آسمان بلند کردند و دعا کردند، پس خدا وحی کرد بسوی ادریس و او را پیغمبر گردانید و پیوسته ایشان عبادت می کردند و شرک نمی ورزیدند تا خدا ادریس را بسوی آسمان بالا برد و آنها که از او متابعت می کردند، عده کمی بر دین پا برجا ماندند آنها هم به بدعت و اختلاف پرداختند تا اینکه خداوند نوح را مبعوث گردانید در بعضی روایات است که او اول کسی بود که به قلم چیزی نوشت و اول کسی بود که جامه دوخت و پوشید، بیشتر پوست می پوشیدند و چون خیاطی می کرد تسبیح وتهلیل و تکبیر خدا می کرد و از امام صادق)ع(روایت است که مسجد سهله خانه ادریس پیغمبر بود که درآنجا خیاطی می کرد و نماز می گذارد و هرکه درآنجا دعا کند حق تعالی حاجتش را برآورد و او را در قیامت به درجه ادریس بالا برد مطالب مربوط به داستان زندگی ادریس ازحیوه القلوب علامه مجلسی برداشت شده است